نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

ارزانی خانمان سوز

ساعت نزدیک به 12 شب است که برای خرید خیار و گوجه فرنگی به میوه فروشی میروم. وانت پیکانی که لامپی هم بالای سر خودش روشن کرده بود میوه می فروخت. اتفاقا گوجه و خیار داشت. آقا از هر کدام 2 کیلو به من بده. فروشنده مشغول ریختن میوه ها داخل پاکت شد. آقا خراب هاش رو نریز دیگه ! آقای فروشنده با نگاهی که ترکیبی از دلخوری و عصبانیت در خودش داشت خیاری را بهم نشان داد و گفت: خدایی خیار به این تمیزی دیدی؟ انگار کارخونه زده به قیمت 1000 تومن نمی ارزه؟ حالا بر فرض یکی دو تا هم خراب توش باشه ... بدون فوت وقت قیمت گوجه را سوال کردم.1000 تومان .

همیشه از ارزان بودن کالا خوشحال می شدم . البته که کمتر اتفاق می افتد. اما اینبار از این ارزانی ملول شدم. یک کیلو گوجه فرنگی ارگانیک در تهران فقط کیلویی 1000 تومان! تصاویر که در ذهنم در حال رد شدن بود دردناک تر از اون چیزی بود که اجازه بدهد متوجه بازگشتم به خانه بشود.

گوجه فرنگی، خیار ، کیلویی 1000 تومان برای من مفهومی دیگر داشت. من بزرگ شده شهری هستم که سهم به سزایی در تولید محصولات جالیزی دارد. قیافه کشاورزی را مجسم می کردم که روی زمین اجاره ای با هزینه های سرسام آور در تورم 40 درصدی تمام امید زندگی اش را به بوته های این گوجه فرنگی ها بسته است. آرزوهای مردی را میدیدم که دلش را به فصل برداشت گوجه فرنگی و خیار خوش کرده است. همه این تصاویر یک گوشه بود و 1000 تومان برای هر کیلو یک طرف.

بخش کشاورزی هم شبیه تمام کشور ما با پدیده شوم دلالی دست و پنجه نرم می کند . واسطه ای که انصاف در ترازویش یافت نمی شود. 1000 تومانی که من اینجا به آقای فروشنده می پردازم گواه این است که ربع آن هم نصیب کشاورز همولایتی من نشده است.

مردمی که در جیرفت و رودبار و کهنوج و عنبرآباد و ... در گرمای 48 درجه بدون اغراق تن به سیلی خورشد میدهند تا نانی به سلامت به کف آرند. و چه راحت تمام تار و پود امید سبزشان در بی برنامگی و بی مسوولیتی مدیران ناکارآمد و اقتصاد بیمار کشور از هم می پاشد.

تا یادم می آید این سریال تراژیک کشاورزان جنوب تکرار شده است. هر سال نوبت به بخشی از محصولات کشاورزی میرسد که بازیگر نقش اول این سریال دردآور بشوند. و چه استخوانها که در پشت صحنه این بی تدبیری خرد می شود.

شهرهایی که من از آنها حرف می زنم در معرض مستقیم مواد مخدر هستند. ناهنجاری و توسل به خشونت به هزارویک دلیل در این منطقه مستعد رشد و نمو است. امکان انجام قاچاق و جذب باند های قاچاقچی مواد و انسان در این منطقه به شدت بالاست. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..

 

مدیران استانی و کشوری هم همواره بعد از بیماری حاضر می شوند و دستور سرسری درمان را می دهند . دستور هایی مانند خرید تضمینی محصولات که نقش خودش را بعنوان یک مسکن هم از دست داده است.

سالهای سال است که این افت ناگهانی قیمت محصولات کشاورزی در حال تکرار شدن هست و مدیران دولت های مختلف در 20 سال گذشته بعد از بیماری خود یا نماینده ای را بالای سر جسد نیمه جان کشاورز جنوبی می رسانند و قول خرید تضمینی می دهند.

این در حالی ست که محصولات جنوب استان کرمان به لحاظ کیفیت و قیمت می تواند تامین کننده نیاز کشور های منطقه باشد . اما بسترهای لازم برای این اتفاق هرگز نیفتاده است. زمینه سازی هایی مانند : راه آهن و خطوط حمل و نقل ارزان قیمت ، ایجاد زمینه های ارتباطی برای صادرات محصولات ، بازاریابی و شرکت هدفمند تعاونی های روستایی در نمایشگاههای کشاورزی کشورهای هدف و هزارو یک حلقه مفقوده دیگر.

لازم به توضیح است که قیمت تمام شده هر کیلو گوجه فرنگی بیشتر از 500 تومان است و جنوب کرمان تولید کننده بیش از 600 هزار تن گوجه فرنگی می باشد.

سریال گوجه فرنگی و خیار هنوز از اکران خارج نشده است که فیلم پربیننده هندوانه بر روی پرده میرود. شاید باور کردنش سخت باشد اما باور کنید دلالان هر تن ( معادل هزار کیلو) هندوانه را به قیمت 38 هزار تومان از کشاورز خریداری می کنند! هنوز به نقطه اوج تراژدی نرسیده ایم و آن اینکه هندوانه بر خلاف گوجه فرنگی قابلیت فرآوری را ندارد و باید مستقیم به بازار مصرف برود از این رو نقش خرید تضمینی هم کمرنگ می شود.( بخشی از گوجه فرنگی برداشت شده به کارخانه های تولید رب گوجه فروخته می شود)

تصور کنید آیا دریافت بین 30 تا 40 هزار تومان برای هر کیلو هندوانه آیا برای کشاورز بهینه هست که حتی اقدام به برداشت محصول از زمین کشاورزی بکند.

آیا واقعا این روایت تکراری ارزش آن را ندارد که دستگاههای عریض و طویل سیاست گذاری با نامهای مختلف به یک برنامه ریزی مدون و جامع برای جلوگیری از هدر رفت سرمایه کشور انجام بدهند؟ آیا این نمی تواند دلواپسی نخست نمایندگان مجلس باشد؟ آیا امروز که برای فروش هر بشکه نفت باید به هزارویک  رشته بی بوته دست بزنیم بهتر نیست که توجه مان را معطوف به بوته گوجه و خیار و هندوانه کنیم؟