نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

روزنگاره

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بررسی رفتار کاربران رسانه های اجتماعی در برابر اخبار دیجیتال

 بررسی رفتار مخاطبان در برابر اخبار دیجیتال، یکی از دغدغه های همیشگی سازمان های خبری است. پروژه روزنامه نگاری مرکز تحقیقات پیو (Pew)‌ با همکاری بنیاد نایت (Knight Foundation) به بررسی این موضوع پرداخته که خبر در فضای رسانه های اجتماعی چگونه عمل می کند؟ مرکز تحقیقاتی پیو از میان نتایج پژوهش انجام شده در سال 2013 و ابتدای 2014، هفت نکته مهم را منتشر کرده است.

 1-    خبر در میان رسانه های اجتماعی به جایگاهی دست پیدا کرده است - در بعضی از این سایت ها جایگاه خبر کمی قابل توجه تر است.

v              نیمی از کاربران فیسبوک[1] و توئیتر[2]، خبرهای خود را از این سایت ها می گیرند، در حالی که در مورد ردیت[3] این آمار 62 درصد است. کاربران اینستاگرام[4] و پینترست[5] کمترین میزان خبرها را از این سایت ها می گیرند.

v              از هر 10 امریکایی، 3 نفر خبرهای مورد علاقه خود را از طریق فیسبوک به دست می آورد.

  ادامه مطلب ...

اندر حکایت خرید یک هویت

سال گذشته و بعد از فراز و نشیب های فراوان ( که قسمت فرودش می چربید) سرانجام تیم مس کرمان عطای لیگ برتر را به لقایش بخشید و میهمان اتوبوس سقوط شد. از همان اواخر فصل حرف بر سر بازگشت مس به لیگ برتر با راههای غیر ورزشی مطرح شد. از افزایش تعداد تیم های لیگ برتری گرفته تا این روزها که خرید امتیاز تیم لیگ برتری هست.

صداهای متفاوتی از باشگاه شنیده می شود. گاهی به نعل می زنند و گاه به میخ. مدیر عامل موضع مشخصی ندارد . زمانی از هزینه کرد در زیر ساخت ها می گوید . در جایی مذاکره برای خرید را تایید می کند.

داستان خرید امتیاز تیم لیگ برتری در سالهای پیش برای استانهای دیگر هم رخ داده است.  رایزنی های غیر فوتبالی از سوی سیاسیون همیشه در این ماجرا حرف اول را میزند. در همه سالهایی که این پیشنهاد ها مطرح می شوند اهالی فوتبال مخالفت خود را اعلام کرده اند. ماجرا تا آنجا بالا گرفت که در پربیننده ترین برنامه تلویزیون به نظرسنجی گذاشته شد و 91 درصد مخاطبین برنامه نود به انتقال تیم ها به استان دیگر پاسخ منفی دادند. اما آنچه مسلم است گوش شنوایی نیست.

جدا از چرایی سقوط مس که در رسانه ها بارها به آن پرداخته شده این انتقال امتیاز چه نفعی برای استان ها دارد؟ برخی از مدافعین این خرید ها از تاثیر گذاری این حرکت بر کاهش آمار اعتیاد و بالا رفتن امنیت و ... می گویند. اما در مقابل ترازوی ایراداتی که بر این تصمیم غیر ورزشی وارد است کاملا به سمت منتقدین سنگینی میکند.آیا در واقع این انتقال ها می تواند به ایجاد زیرساخت ها کمک کند؟یا موجب شکوفایی استعدادی در استان مقصد شود؟ چه کسانی بیشترین نفع را از این انتقال می برند؟ آیا بازیکنان بومی در حد لیگ برتر مثلا استان کرمان روی زمین مانده اند؟ بررسی سابقه این انتقال ها در سالهای گذشته چه می گوید؟ مساله ریشه تاریخی تیمی مانند راه آهن کجای این تحلیل ها مغفول مانده است؟

پر واضح است که سیاسیون دنبال کننده طرح خرید امتیاز راه آهن به نیت کسب محبوبیت در استان خود قدم در این راه گذاشته اند و البته بهانه هایی چون فوتبال استان و غیره را دستاویز دلایل خود قرار داده اند.

اما محل تناقض است  که کسانی که ندای بیت المال را در محافل رسانه ای  سر میدهند امروز بانی این شوند که 13 میلیارد تومان سرمایه کشور که از بخش عمومی تامین می شود بابت خرید امتیازی پرداخت شود که تا چند ماه پیش صاحب آن بودند و با ناکارآمدی از کف شان رفت.

از طرفی باشگاه مس کرمان با پشتوانه مالی مناسب خود پیش از ثابت کرده است که توانایی حضور در لیگ برتر و حتی آسیا را دارد. از همه جالبتر اینکه همین مجموعه همزمان در یک دوره شاهد 2 تیم در لیگ خیلج فارس بوده است.  نکته قابل توجه و تفکر آنجاست که پول حاصل از فروش راه آهن بایستی بابت بدهی های آقای زنجانی لحاظ شود  که در صورت خرید این باشگاه لیگ برتری توسط مس کرمان عملا این دولت هست که با درآمد خود بخشی از بدهی زنجانی را به خودش پرداخت می کند!

تاثیر گذاران فوتبالی هیات فوتبال کرمان در اظهار نظری مس کرمان را برند ورزش استان لقب داده اند که البته اینگونه است و در ادامه راه بازگشت این برند به استان را خرید امتیاز تیم تهرانی می دانند ! بایست در پاسخ این دلسوزان گفت برند حاصل یک پروسه زمان بر بوده و در گذشت زمان و مدیریت صحیح و هدفمند ساخته می شود . برند هویت مجموعه را نشان میدهد .آیا کسی یا گروهی را سراغ دارید که هویت خود را خریده باشند؟ برند یا هویتی که اجاره ای یا خریدنی باشد دیری نمی پاید که از درون دچار فروپاشی می شود.

چه بهتر اینکه سیاست گذاران مس و تصمیم گیران استان کرمان به جای فکر کردن به مقبولیت یک شبه به دنبال نامی ماندگاردر ورزش این استان کویری باشند. با سرمایه گذاری واقعی و کارشناسانه در ورزش پایه کرمان موجب ظهور نوابغ ورزشی شوند . همانگونه که همگان مشکل اصلی را که تیم های پایه و زیر ساخت است  را می دانند برنامه مدونی برای ارتقاء این مهم تدوین و اجرا کنند .

از سویی تیم مس هم با تلاش مجدد و حمایت همه جانبه مردم و مسوولین مسیر فوتبالی را برای رفتن به لیگ برتر طی نماید . حرکت متناسب در این 2 مسیر می تواند آینده فوتبالی کرمان را به سواحل آرامش و شکوفایی برساند.

امید می رود باب این انتقال های غیر فوتبالی به گونه ای بسته شود که تا شاهد هدر رفت سرمایه و انرژی نشده و به بی اعتمادی مردم به سیستم های تصمیم گیر نباشیم.

 

ارزانی خانمان سوز

ساعت نزدیک به 12 شب است که برای خرید خیار و گوجه فرنگی به میوه فروشی میروم. وانت پیکانی که لامپی هم بالای سر خودش روشن کرده بود میوه می فروخت. اتفاقا گوجه و خیار داشت. آقا از هر کدام 2 کیلو به من بده. فروشنده مشغول ریختن میوه ها داخل پاکت شد. آقا خراب هاش رو نریز دیگه ! آقای فروشنده با نگاهی که ترکیبی از دلخوری و عصبانیت در خودش داشت خیاری را بهم نشان داد و گفت: خدایی خیار به این تمیزی دیدی؟ انگار کارخونه زده به قیمت 1000 تومن نمی ارزه؟ حالا بر فرض یکی دو تا هم خراب توش باشه ... بدون فوت وقت قیمت گوجه را سوال کردم.1000 تومان .

همیشه از ارزان بودن کالا خوشحال می شدم . البته که کمتر اتفاق می افتد. اما اینبار از این ارزانی ملول شدم. یک کیلو گوجه فرنگی ارگانیک در تهران فقط کیلویی 1000 تومان! تصاویر که در ذهنم در حال رد شدن بود دردناک تر از اون چیزی بود که اجازه بدهد متوجه بازگشتم به خانه بشود.

گوجه فرنگی، خیار ، کیلویی 1000 تومان برای من مفهومی دیگر داشت. من بزرگ شده شهری هستم که سهم به سزایی در تولید محصولات جالیزی دارد. قیافه کشاورزی را مجسم می کردم که روی زمین اجاره ای با هزینه های سرسام آور در تورم 40 درصدی تمام امید زندگی اش را به بوته های این گوجه فرنگی ها بسته است. آرزوهای مردی را میدیدم که دلش را به فصل برداشت گوجه فرنگی و خیار خوش کرده است. همه این تصاویر یک گوشه بود و 1000 تومان برای هر کیلو یک طرف.

بخش کشاورزی هم شبیه تمام کشور ما با پدیده شوم دلالی دست و پنجه نرم می کند . واسطه ای که انصاف در ترازویش یافت نمی شود. 1000 تومانی که من اینجا به آقای فروشنده می پردازم گواه این است که ربع آن هم نصیب کشاورز همولایتی من نشده است.

مردمی که در جیرفت و رودبار و کهنوج و عنبرآباد و ... در گرمای 48 درجه بدون اغراق تن به سیلی خورشد میدهند تا نانی به سلامت به کف آرند. و چه راحت تمام تار و پود امید سبزشان در بی برنامگی و بی مسوولیتی مدیران ناکارآمد و اقتصاد بیمار کشور از هم می پاشد.

تا یادم می آید این سریال تراژیک کشاورزان جنوب تکرار شده است. هر سال نوبت به بخشی از محصولات کشاورزی میرسد که بازیگر نقش اول این سریال دردآور بشوند. و چه استخوانها که در پشت صحنه این بی تدبیری خرد می شود.

شهرهایی که من از آنها حرف می زنم در معرض مستقیم مواد مخدر هستند. ناهنجاری و توسل به خشونت به هزارویک دلیل در این منطقه مستعد رشد و نمو است. امکان انجام قاچاق و جذب باند های قاچاقچی مواد و انسان در این منطقه به شدت بالاست. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..

 

مدیران استانی و کشوری هم همواره بعد از بیماری حاضر می شوند و دستور سرسری درمان را می دهند . دستور هایی مانند خرید تضمینی محصولات که نقش خودش را بعنوان یک مسکن هم از دست داده است.

سالهای سال است که این افت ناگهانی قیمت محصولات کشاورزی در حال تکرار شدن هست و مدیران دولت های مختلف در 20 سال گذشته بعد از بیماری خود یا نماینده ای را بالای سر جسد نیمه جان کشاورز جنوبی می رسانند و قول خرید تضمینی می دهند.

این در حالی ست که محصولات جنوب استان کرمان به لحاظ کیفیت و قیمت می تواند تامین کننده نیاز کشور های منطقه باشد . اما بسترهای لازم برای این اتفاق هرگز نیفتاده است. زمینه سازی هایی مانند : راه آهن و خطوط حمل و نقل ارزان قیمت ، ایجاد زمینه های ارتباطی برای صادرات محصولات ، بازاریابی و شرکت هدفمند تعاونی های روستایی در نمایشگاههای کشاورزی کشورهای هدف و هزارو یک حلقه مفقوده دیگر.

لازم به توضیح است که قیمت تمام شده هر کیلو گوجه فرنگی بیشتر از 500 تومان است و جنوب کرمان تولید کننده بیش از 600 هزار تن گوجه فرنگی می باشد.

سریال گوجه فرنگی و خیار هنوز از اکران خارج نشده است که فیلم پربیننده هندوانه بر روی پرده میرود. شاید باور کردنش سخت باشد اما باور کنید دلالان هر تن ( معادل هزار کیلو) هندوانه را به قیمت 38 هزار تومان از کشاورز خریداری می کنند! هنوز به نقطه اوج تراژدی نرسیده ایم و آن اینکه هندوانه بر خلاف گوجه فرنگی قابلیت فرآوری را ندارد و باید مستقیم به بازار مصرف برود از این رو نقش خرید تضمینی هم کمرنگ می شود.( بخشی از گوجه فرنگی برداشت شده به کارخانه های تولید رب گوجه فروخته می شود)

تصور کنید آیا دریافت بین 30 تا 40 هزار تومان برای هر کیلو هندوانه آیا برای کشاورز بهینه هست که حتی اقدام به برداشت محصول از زمین کشاورزی بکند.

آیا واقعا این روایت تکراری ارزش آن را ندارد که دستگاههای عریض و طویل سیاست گذاری با نامهای مختلف به یک برنامه ریزی مدون و جامع برای جلوگیری از هدر رفت سرمایه کشور انجام بدهند؟ آیا این نمی تواند دلواپسی نخست نمایندگان مجلس باشد؟ آیا امروز که برای فروش هر بشکه نفت باید به هزارویک  رشته بی بوته دست بزنیم بهتر نیست که توجه مان را معطوف به بوته گوجه و خیار و هندوانه کنیم؟