نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

روزنامه‌نگاران و بی‌طرفی در انتخابات

آیا شرکت در انتخابات ، بی‌طرفی روزنامه‌نگاران را زیرسوال می‌برد؟

 آنا کلارک، ترجمه: طاهره رحیمی

بیشتر از دو و نیم میلیون نفر در مرحله مقدماتی انتخاباتی ریاست‌جمهوری در ایالت میشیگان شرکت کردند، میزان مشارکتی که از سال 1972 تاکنون در این ایالت بی‌سابقه بود. در ایالت همسایه، اوهایو هم میزان مشارکت به همین نسبت بالا بود. اما بعضی از مطلع‌ترین افراد در این دو ایالت‌ رای ندادند؛ خبرنگاران سیاسی.

در هردوی این ایالت‌ها، رای‌دهندگان بعداز ثبت‌نام، در روز رای‌گیری مرحله مقدماتی یا همان انتخابات درون‌حزبی دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان شرکت کردند. اگرچه نامزدی که هر رای‌دهنده به او رای می‌دهد، مخفی است، اما همچون دیگر ایالت‌ها، محل حزبی که افراد در آنجا رای می‌دهند، مخفی نیست. به‌ این ترتیب مرحله مقدماتی انتخابات آمریکا، در سابقه مشارکت سیاسی حزبی افراد ثبت می‌شود. موضوعی که با شروع رای‌گیری‌های درون حزبی بحث زیادی در میان روزنامه‌نگاران شاغل در آمریکا به راه انداخته است.

برای بعضی روزنامه‌نگاران آمریکایی، رای دادن در انتخابات مقدماتی، نوعی تخطی از قوانین حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و اصل بی‌طرفی است و به‌همین دلیل هم در این مرحله رایی در صندوق نینداختند. اما برای بعضی دیگر، رای ندادن به معنای محروم کردن خود از حقوق شهروندی به نفع یک  بی‌طرفی ایده‌آلیستی و البته گنگ و نامفهوم است. در این میان بعضی دیگر هم به‌صورت انتخابی مشارکت کردند، به این ترتیب که یک سال در حزب دموکرات رای دادند و سال دیگر در حزب جمهوری‌خواه.

هر انتخاب نشان‌دهنده ارزش‌های سیاسی فردی‌ است؛ عقایدی درباره نقش  و ملاحظات روزمره‌ای که هر روزنامه‌نگار عملا هر روز با آنها مواجه است. من با روزنامه‌نگاران مختلفی در دو ایالت میشیگان و اوهایو در این زمینه صحبت کردم، مدیران تحریریه هیچکدام از آنها را کاملا از شرکت در مرحله مقدماتی منع نکردند. هرچند که معمولا دستورالعمل‌های حرفه‌ای آنها را از انواع دیگر مشارکت‌های سیاسی مثل شرکت در راهپیمایی‌ها، کمک‌های مالی به نامزدها و جمع‌آوری امضا منع کرده است. با این وجود بعضی از آنها تاکید داشتند که حتی باوجود نبود منع حرفه‌ای، روزنامه‌نگاران باید در این زمینه بسیار محتاطانه عمل کنند.

«کریس گاتس» خبرنگاری که چند سال قبل در میشگان شاغل بود در فیس‌بوکش نوشت: «در یکی از دوره‌های انتخاباتی قبلی، یکی از دبیران روزنامه از ما خواست که در مرحله مقدماتی انتخابات شرکت نکنیم و تاکید کرد که بی‌طرفی خود را به‌عنوان روزنامه‌نگار حفظ کنیم. او از ما خواست فکر کنیم که آیا دوست داریم اسم‌مان در فهرستی قرار بگیرید که رهبران احزاب می‌توانند به‌راحتی آن را ببیند؟» بعد از این پست آقای گاتس بود که بحث‌های زیادی در این زمینه، میان روزنامه‌نگاران به راه افتاد.

  ادامه مطلب ...

آفت «رای قبیله ای»

در حالی که همه ی مقالات صاحب نظران اصلاح طلب در جراید سراسری و فضای مجازی بر  لزوم مشارکت در انتخابات مجلسین در هفت اسفند تمرکز دارند، به نظر می رسد هر چه از پایتخت فاصله می گیریم نگرانی عدم شرکت در انتخابات کمتر می شود. نگاهی به آمار ادوار گذشته نیز این را نشان می دهد که همواره میزان مشارکت سیاسی در استانها بیشتر از پایتخت نشینان بوده است.عده اندکی هم که در استان ها همچنان بر طبل تحریم صندوق های رای می کوبند در روزهای باقیمانده یا با تحلیل های دوستان و همفکران خود که موافق مشارکت هستند ، به «گام دوم» می پیوندند و یا اهل مطالعه بوده و یادداشت یکی از چهره های شاخص باعث تغییر ذهنیت آنها شده و رفتار سیاسی شان را تا جمعه پیش رو همسو با موافقین مشارکت می کنند. 

از این رو در استانها و شهرستان ها کمتر دغدغه تعداد تحریم کنندگان انتخابات وجود دارد. آنچه که بیشتر نگران کننده به نظر می آید رای دادن به سبک قومی و قبیله ای ست. نامزدها عقبه ای فامیلی در حوزه های انتخابیه دارند.با یکی دو نفر از بزرگان طایفه لب استکانی چای تَر میکنند و رای یک طایفه را به جیب می زنند.وعده های نامزدها هم بیشتر متوجه لیدر فامیل است و او هم همه جوره برای کاندیدای خوشبخت سنگ تمام می گذارد.

هفت اسفند هم لیدر معامله گر در صندوق محل خذ رای حضور سبزی دارد و اقوام در صف رودربایسی رای و عقیده خود را به پای آنکه نظرش به سرطایفه نزدیک تر است می ریزند.

این فرایند در همه حوزه های انتخابیه استان کرمان به وفور یافت می شود. این شیوه سنتی رای دادن باعث می شود رای دهندگان بدون بررسی حال ، گذشته ، افکار و عقاید نامزد محترم با چشمان کاملا بسته رای خود را برای وی خرج کرده و دل به وعده هایی چون اشتغال جوانان روستا ! یا آسفالت کوچه و خیابان آبادی خوش کنند. 

این روش گزینش نامزد مجلس را می توان خطرناک ترین نحوه مشارکت انتخاباتی ارزیابی کرد.رای دهندگان بدون توجه به شکل گیری ماهیت کلان مجلس ، تندروها را ناخواسته روانه بهارستان می کنند و در آبادی خود منتظر اشتغال لیسانس های بیکار می مانند.

 تندروها هم بعد از انتخاب نقاب از صورت برداشته و چهره افراطی گری را به حد کمال در چهارسال نمایندگی به نمایش می گذارند.

مجلس پیش رو را می توان آرایش سیاسی میان طرفدارن برجام و مخالفان برجام دانست . انتخابات دهم را نیز می شود انتخاب میان تعقل و تعادل با تندروی و تخاصم نامید. هر کدام که به اکثریت برسد چوب در چرخ اندیشه مقابل خواهد کرد. یک روی سکه به اکثریت رسیدن وجه اعتدال در مجلس دهم با رفتن نامزدهای میانه رو ، اصلاح طلب و اصولگرایان واقع بین به مجلس است که راه را به سنگ اندازی و مته به خشخاش گذاشتن افراط گرایان ببندند و روی دیگر سکه قدرت گرفتن گروههای تندرو و افراطی در مجلس آینده است ، تا طعم انتخاب مردم در سال ۹۲ و دستاوردی مانند برجام را به کام ایران تلخ کنند. 

هر چند حذف هر گروه و اندیشه از جامعه کاری ناپسند بوده و تندروها نیز حضورشان می تواند منافعی برای کشور داشته باشد ، اما پسندیده تر آن است که آنها عنان کار را در دست نگرفته و به حداقلی در گوشه مجلس تبدیل شوند.

از این رو جوانان تحصیل کرده و مطلع باید ضمن درک خطر«رای قبیله ای» خانواده ها و اطرافیان را از این شیوه انتخاب برحذر کرده و نگاهی کلان به مجلس پیش رو داشته باشند.در مدت باقیمانده تا انتخاب سرنوشت ساز اسفند پنبه قول و وعده های پوشالی آسفالت و اشتغال توسط نامزدهای تندرو را در میان خانواده و اقوام زده و نگرانی سوار شدن افراطیان ضد برجام بر اسب مراد را گوشزد کنند.تا پایانی باشد به رای به شیوه ریش سفیدی.

به بهانه زلزله پنجم دیماه بم / خاطرات مرده

امروز پنجم دیماه است . روزی که برای همیشه در خاطر ایرانی ها و خصوصا کرمانی ها حسی از حزن و اندوه را به همراه دارد. در سحرگاه پنجم دیماه سال ۸۲ زلزله ای به جان بم افتاد و در چند ثانیه تعداد بیشماری از همشهریانم را به کام مرگ کشاند. خانواده های زیادی سیاه پوش شدند. نگاه دنیا به بم دوخته شد. ارگ استوار فرش زمین شد و حنجره طلایی آواز خوان شهیر بمی (بسطامی) برای همیشه سکوت کرد. مرد ، زن ، پیر و جوان به آغوش مرگ غلطیدند.

کمک های داخلی و بین المللی راهی شهر مصیبت زده شدند و وعده های بیشمار در صفحه اول جراید برای ساختن «بم» تیتر شد.

از آن روزها سالها می گذرد. وعده های بر زمین مانده بسیارند. اما هنوز همان قبرستان بم تنها مرهم دلهای کبود بازماندگان شده است .  دیماه شش ریشتری سال سیاه ۸۲ یک ایران را اندوهگین کرد. 

بعد از گذشت بیش از یک دهه از آن ثانیه های تلخ اما حال چه آرامشی را برای بازماندگان ساخته ایم؟

همه نگاهها به ساختن ساختمان و بلند طبقه ها معطوف شد. ادارات رنگارنگ و ساختمانهایی که در شکل و شمایل از هم سبقت گرفتند. و چه چادرهای زلزله زده ای که هرگز خواب ساختمان را هم ندیدند.

زلزله برای برخی دکان شد و بعضی را به نان و نوایی رساند. دولت وقت و دولت های پس از آن در بنا کردن دوباره بم سخن گفتند و تکبیر فرستادند. در این نوشته نمی خواهم به بازسازی و حواشی بعد از آن وارد شوم. اما آیا این همه ی گم شده بازماندگان بمی بود؟ 

نگارنده معتقد است کسی برای خاطرات بمی ها کاری نکرد.خاطراتی که میان دیوارهای خشتی کوچه پس کوچه های بم جا داشت و هرگز دوباره جان نگرفت. یادگاری های تلخ و شیرینی که تمام کودکی یک نسل را در خود داشت فرو ریخته بود و هیچ کس برای خلا ناشی از نابودی یک عمر یادگاری فکری نکرد. 

بعد از زلزله ما شاهد بازماندگانی بودیم که در کنار از دست دادن عزیزانشان تمام خاطرات خود را هم خاک شده می دیدند. همه آن بازی های کودکانه که میان این کوچه های تنگ و باریک شکل گرفته بود . همه خاطره هایی که در راه مدرسه حس خوب روزگار جوانی و نوجوانی را داشت حالا از زمین برچیده شده بود. به جای آن دیوارهای کامپوزیت شده ای با نقشه هایی که هیچ شباهتی به قبل نداشتند را گرفت که فرسنگ ها با یادگاری های این نسل فاصله داشت. 

ما برای آن خاطرات هیچ کاری نکردیم . این زلزله تمام داستان های دوران جوانی یک شهر را با خود فرو ریخت و ما بی تفاوت ساختمان ساختیم.

اگر امروز بم بهتر از گذشته بنا شده باشد ،  که نشده ، هرگز دل بمی ها را خوش نمی کند. چون آنها روایت های روزانه یک عمر خود را میان آن کوچه های تاریخی خشت مال جا گذاشتند و کسی یا دولت برایش تره هم خرد نکرد.

یادداشت سیاسی \ بازی با محمد علی کریمی


«برادرم، من که گفتم نباید کاندیدا بشم.شما اصرار کردید.حالا با آبروی من بازی شده و …» این مکالمه را هیچگاه فراموش نمی کنم . زمانی که محمد علی کریمی نامزد اصلاح طلبان کرمانی شده بود و در طبقه فوقانی  ستادی به نام «کرمان سلام» در کوچه شماره ۱۰ خیابان هزارویکشب (که برای حمایت از وی تدارک دیده بودم )مهمان ما شده بود و مشغول صحبت با حسین مرعشی بود. گفت و گویی که بعد از عدم احراز صلاحیت وی توسط شورای نگهبان پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیت ها انجام می شد. هیچ کس فکر نمی کرد استاندار اسبق کرمان در شورای نگهبان دچار مشکل شود. اما شد. هر چند در ادامه توانست از ماجرا جان سالم به در ببرد.

کریمی را همه به خضوع و خشوع می شناسند، او آرام راه می رود، با آرامش سخن می گوید و کمتر دیده شده که پرخاش کند. وی تنها استانداری است که از سوی رهبری مورد تمجید قرار گرفته و تجربه بزرگ مدیریت بحران بعد از زلزله «بم» را بدوش می کشد. کریمی سابقه معاونت استانداری ، استاندار بودن و نمایندگی مردم در مجلس را هم در کیسه دارد. .. ادامه مطلب ...

گزارشی پیرامون اعتراض کرمانی ها به سریال «شهرزاد»/ اعتراض به مثابه یک شغل

نکیسا خدیشی-سریال شهرزاد به قسمت هشتم خود در سینمای خانگی رسیده است. دیالوگ بازیگر نقش «شیرین» در مورد کرمانی ها اما حاشیه هایی برای آن ایجاد کرد.نقش «شیرین» که دختر نازپرورده ای است و از ادبیات کلامی مناسبی برخوردار نیست را «پریناز ایزدیار»بازی می کند.سریال حال و هوای بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲را دارد. «شیرین » دختر از خودراضی«بزرگ آقا»برای دیدن عمه اش به کرمان رفته و در برگشت از کرمان دیالوگی پیرامون سفرش کرمانی ها را دهاتی می نامد و می گوید:« کرمان پر از خاک و خل بود و بوی پهن می داد» همین کافی بود تا اعتراضات شروع شود. فضای مجازی هم بهترین بستر برای اعلام این اعتراض بود. برخی از کرمانی ها معتقد هستند که به اصالتشان توهین شده است.خبرها از راه افتادن کمپین هایی در اعتراض به این توهین حکایت دارد. کمپین هایی با هدف تحریم خرید سریال در کرمان و برخی تند تر و به دنبال توقف ساخت این سریال هستند.در این نوشته قصد بررسی جوانب موضوع را داریم. آیا واقعا عوامل شهرزاد به اهالی کرمان توهین کرده اند؟ یا این ایرادها به تولیدات هنری نوعی مته به خشاش گذاشتن است و موجب کاهش کیفیت اثار هنری می شود.... بر روی ادامه مطلب کلیک کنید

 

ادامه مطلب ...